کد مطلب:25471
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
چرا پيروان اديان الهي در بسياري از برهههاي تاريخ، مغلوب و مقهور انسانهاي نابكار عصر خود بودهاند؟ چرا خداوند، پيروان اديان آسماني را همواره در دنيا بر كافران و انسانهاي بي ايمان برتري و تسلّط نداده است؟
خداوند جهان هستي را بر اساس سنّت هايي آفريده و بر اساس سنّتها و قوانين الهي، جهان هستي و از جمله انسانها اداره ميشوند. اين سنّتها همان گونه كه خداوند در قرآن فرموده است، قابل تغيير و تبديل نيست.
يكي از سنتهاي الهي براي جامعه انساني آن است كه: خداوند سرنوشت هيچ گروهي را تغيير نميدهد، مگر آن كه سرنوشت خويش را تغيير دهند.(1) بر اساس اين سنت الهي، انسانهاي نيك كردار و پيروان اديان الهي اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و حاكمان زمين بوده و زير سلطه انسانهاي نابكار قرار نگيرند، بايد خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گامهاي عملي براي رسيدن به اين هدف را بردارند و شرايط رسيدن به آن را فراهم كرده و موانع را از بين ببرند.
بايد دست از ضعف و سستي و تن به ستم دادن برداشته و هر آنچه را كه براي رسيدن به مقصود و دست يافتن به حاكميت لازم است، فراهم آورند. اين جهان آن گونه آفريده شده كه اگر زماني تمام شرايط و علت يك چيز فراهم آمده و موانع آن برداشته شده باشد، معلول پديد خواهد آمد. خداوند اين سنّت را تغيير و تبديل نميكند. حال اگر انسانهاي شايسته و درستكار در اقليّت قرار داشته باشند و يا بسياري از آنها سلطه حاكمان نابكار را پذيرفته باشند و يا اگر نپذيرفتهاند، كاري براي رفع آن انجام ندهند، نخواهند توانست بر جايگاه حكومت و سلطه قرار گرفته و كافران و نابكاران را مغلوب كنند. اگر در برههاي كوتاه مانند زمان صدر اسلام و دورهاي ديگر پيروان اديان الهي و انسانهاي درستكار بر قدرت و حكمراني دست يافتند، براي آن بود كه مقدّمات و شرايط لازم فراهم شده بود، نه آن كه خداوند سنت خويش در جامعه انسانها را تغيير داده و از راه اعجاز و يا به طور مستقيم، دست به تغيير و تبديل زده باشد.
در ضمن بايد توجه داشت كه پيرو اديان الهي بودن، دليل بر درستكار بودن انسان و يا شايستگي او نيست. چه بسا بسياري از انسانها هنگامي كه پيشرفت دين و پيروان اديان را ديدهاند، به سوي دين گرايش يافته و با حربه دين و دينداري به خواستههاي ناشايست خود دست يافتهاند؛ يعني اگر چه حتي در برخي برهههاي تاريخ، ظاهراً تسلّط و حكومت با پيروان اديان بوده و حاكمان انسانهاي ديندار بودهاند، اما حكومت به معناي تسلّط و حكومت دين و عدالت و درستكاري نبوده است. در عين حال به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه مغلوب بودن دينداران و انسانهاي درستكار در بسياري از برهههاي تاريخ به معناي مغلوبيت حقيقت دين نيست كه ضعفي در دين باشد، بلكه مشكل از دينداران است كه به حقيقت آموزههاي دين (كه آنها را به درستكاري و عدالت و نفي سلطه) خوانده، آن گونه كه بايد عمل نكردهاند. حتي ميتوان گفت پيامهاي اسامي اديان بزرگ هميشه غالب و جاودانه بوده است. بعد از هزاران سال هنوز ميبينيم كه اين پيامها ميان انسانها زنده و جاودان است. جالب آن كه انسانهاي نابكار براي حكومت و تسلّط بر انسانها، هيچگاه چهره واقعي خود را نشان نداده و سعي نمودهاند در لباس درستي و درستكاري و عدالت، بر انسانها حكومت نمايند. اين خود نشانه جاودان بودن دين و پيامهاي الهي است كه حتي نابكاران براي استمرار حكومت خويش از آنها بهره ميبرند.
از طرف ديگر اگر خداوند ميخواست پيامبران و انسانهاي شايسته تنها به حكومت و حكمراني دست يابند و بر كافران و ستمگران تسلّط يابند، راه يافتن انسانها به سوي دين و گرايش آنها به دين و پيامبران الهي باشد با خلوص نيت صورت نميگرفت، يعني چون ميديدند در هر حال پيامبران و انسانهاي برگزيده الهي به حكومت و سلطه دست مييابند، آنها با انگيزههاي مادي به سوي دين روي ميآوردند و هدف پيامبران كه هدايت انسانها به سوي خداوند و رساندن بشر به سوي كمال و سعادت با پذيرش آگاهانه و خالصانه دين الهي بود، تحقق نمييافت.
اميرالمؤمنان در يكي از بخشهاي خطبه قاصعه ميفرمايد: اگر خداوند اراده ميفرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاي گنجها و معدنهاي جواهرات و باغهاي سرسبز را روي پيامبران ميگشود و پرندگان آسمان و حيوانات وحشي زمين را همراه آنان به حركت در ميآورد، اما اگر اين كار را ميكرد، آزمايش از ميان ميرفت و پاداش و عذاب بي اثر ميشد و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شده گان لازم نميشد و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمييافتند و واژههاي (ايمان، كفر، خوب، بد و...) معاني خود را از دست ميداد... .
اگر پيامبران الهي، داراي چنان قدرتي بودند كه مخالفت با آنان امكان نداشت... مستكبران در برابرشان سر فرود ميآوردند و تظاهر به ايمان ميكردند، از روي ترس يا علاقهاي كه به ماديات داشتند. در آن صورت، نيتهاي خالص يافت نميشد و اهداف غير الهي در ايمانشان راه مييافت و با انگيزههاي گوناگون (غير الهي و خالص) به سوي نيكيها ميشتافتند.(2)
پي نوشتها:
1. انفال(8) آيه 53.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 192، ص 389 - 387.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.